اين جنايت بامداد پنجشنبه 21ارديبهشتماه در خانهاي در جاده سيمان مشهد رخ داد. آن روز امدادگران اورژانس بهدنبال تماس پسري كه ميگفت مادرش در حال مرگ است راهي محل حادثه شدند. زني 29ساله بر اثر ضربات چاقو بهشدت مجروح شده و پسر نوجوان او هم دچار شكستگي سر و خونريزي شده بود.
به اين ترتيب هر دوي آنها به بيمارستان منتقل شدند اما زن جوان بهدليل شدت جراحات جان باخت و ماجرا به پليس و قاضي كاظمميرزايي، بازپرس ويژه قتل مشهد گزارش شد.
با حضور تيم تحقيق در بيمارستان پسر نوجوان در تحقيقات گفت: من و برادرهايم در خانه خوابيده بوديم كه با صداي دعوا و درگيري پدرم و نامادريام از خواب پريديم. پدرم گلوي نامادريام را گرفته بود و فشار ميداد. بعد هم با چاقو چند ضربه به او زد و وقتي ميخواستم به كمكم نامادريام بروم، با ته چاقو چند ضربه به سرم زد كه دچار خونريزي شدم و پس از آن پدرم از خانه فرار كرد. در همان وضعيت به سمت تلفن رفتم و شماره اورژانس را گرفتم و كمك خواستم.
پسر نوجوان نميدانست پدر و نامادرياش چرا با هم درگير شدهاند. او گفت: من دوماهه بودم كه پدرم از مادرم جدا شد و بعد دوباره ازدواج كرد. نامادريام مرا مثل بچههاي خودش دوست داشت و من هم او را دوست داشتم اما نميدانم چرا پدرم او را به قتل رسانده و از خانه فرار كرد. با اين اطلاعات دستور بازداشت مرد همسركش صادر شد. او در يك كارگاه كار ميكرد و احتمال داشت در آنجا مخفي شده باشد.
بنابراين مأموران بادستور قاضي ميرزايي راهي اين كارگاه شدند و ساعاتي پس از جنايت توانستند اين مرد را دستگير كنند. اين مرد 38ساله پس از انتقال به دادسرا به جنايت اعتراف كرد و به بازپرس پرونده گفت: همسر اولم بيمار بود و براي همين با همسر دومم(مقتول)ازدواج كردم.
پس از اين ازدواج همسر اولم طلاق گرفت و زندگي ما ادامه داشت تا اينكه متوجه شدم همسر دومم هم بيمار است. مدتي قبل با زن جواني كه در يك قنادي كار ميكرد آشنا شدم و خودم را بهعنوان فردي مجرد جا زدم. اما همسرم دومم متوجه اين ماجرا شد و يك روز كه در غياب او، زن جوان را به خانهمان دعوت كرده بودم، پليس را خبر كرد و ما دستگير شديم.
از طرفي او(مقتول) شماره آن زن را بهدست آورده و آن را به برادرش داده بود تا با وي تماس بگيرد و بخواهد كه از زندگي من بيرون برود. همه اينها باعث شده بود كه از دستش عصباني باشم. در زمان حادثه نيز در حال پيامكبازي با آن زن بودم كه همسر دومم گوشي را از دستم قاپيد و آن را به ديوار كوبيد.
براي همين كنترلم را از دست دادم و گلويش را گرفتم. همان لحظه پسرم از خواب بيدار شد و به من حمله كرد. من هم با چاقو چند ضربه به همسرم و با ته آن چند ضربه به سر پسرم زدم و فرار كردم. با اعترافات اين مرد، وي بازداشت و به زندان فرستاده شد تا اينكه صبح ديروز به محل جنايت انتقال يافت تا صحنه قتل را بازسازي كند. او درحاليكه به قاضي ميرزايي توضيح ميداد چطور همسرش را به قتل رسانده بود، ادعاي تازهاي مطرح كرد و گفت: در زمان حادثه بهخاطر مصرف مواد در حالت عادي نبودم و بهدليل توهم مواد دست به جنايت زدم.
اين اظهارات او در حالي بيان ميشد كه پيش از اين و در سلامتي كامل همه جزئيات جنايت را شرح داده و بهنظر ميرسيد كه براي گمراه كردن مسير تحقيقات چنين ادعايي را مطرح كرده است. در چنين شرايطي قاضي جنايي پس از بازسازي صحنه جنايت او را به زندان فرستاد و قرار است پرونده با تكميل تحقيقات به دادگاه كيفري فرستاده شود.
نظر شما